قدس در لغت به معنای پاک، پاکی و منزه شدن و مبرا بودن است. این واژه اگر به شکل مصدری مراد باشد به معنای پاک بودن و منزه بودن است؛ و اگر به معنای اسم مراد باشد به معنای عالم قدس، عالم مجردات، عالم فرشتگان و بهشت و جبرئیل(ع) خواهد بود.
در معناى واژه «قدس» نیز مفسّران نظرهاى متفاوتى ارائه کردهاند: 1. عدّهاى آن را به معناى «طهارت و پاکیزگى» گرفتهاند؛ 2. بعضى آن را «برکت» معنا کردهاند. 3. و برخى نیز آن را از نامهاى مقدّس خدا دانستهاند.(1)
به هر حال، قدس به معنای طهارت، پاکی از نقص و کمالات نسبی، عالم مجردات، عالم قدس، جبرئیل و مانند آن به کار رفته است که البته پاکسازی و تطهیر کردن یکی از معانی آن است. پس میتوان گفت که قدس مکانی طاهر، پاک و پاکسازی شده است که ظرفیت پاک کردن و تطهیر را نیز دارد؛ یعنی میتواند نفس انسانی و روح و جسم او را نیز پاک کند.
بیت المقدس در قرآن
قدس یا بیتالمُقدّس یا بیتالمَقدِس، شهری باستانی در سرزمین فلسطین، نخستین قبله مسلمانان و از مراکز ادیان الهی و همیشه به عنوان شهری مقدس و مورد احترام بوده و از آن به محل عبادت نام برده شده است! نام این شهر در قرآن به این نام نیامده، بلکه با عناوینی چون المسجدالاقصی،(2)«القریه»(3)، «مساجد الله»(4)، «الارضالمقدسه»(5)، «الباب»، (6) «مکان قریب»، (7) «الارض المبارکه»(8) ، «مصر(9)» از این شهر یاد شده است.
مفسّران «المسجدالاقصی» در آیه نخست سوره اسراء را به «مسجد بیتالمقدس» تعبیر کردهاند. به نظر آنان، این آیه به سیر شبانه پیامبر اکرم(ص) از مکه به بیتالمقدس و معراج اشاره دارد.در آیات 142 و 150 سوره بقره در بیان تغییر قبله نیز تلویحاً از بیتالمقدس یاد شده است. آنگونه که از بیانات برخی مفسران دوره نخست بر میآید، پیامبر در ماههای نخست هجرت به مدینه رو به بیتالمقدس ـ قبله یهودیان ـ نماز میگزارد و پس از آن، خداوند مسجدالحرام را قبله ویژه مسلمانان قرار داد و راه طعنه برخی یهودیان مدینه را بست.(10) عموم مفسران در تفسیر این آیات، روایات مربوط به تغییر قبله از بیتالمقدس به مسجدالحرام را معتبر دانستهاند. به جز این دو دسته از آیات، مفسران نخستین مانند طبرسی، طبری و سیوطی، برخی از دیگر آیات قرآن از جمله آیات پیش گفته در بخش نامهای قدس در قرآن را نیز مربوط به بیتالمقدس دانستهاند.
در روایات اسلامی از جمله روایات شیعی و سنی که از پیامبر(ص) و معصومان(ع) نقل شده به اهمیت و ارزش این شهر توجه داده شده است. در روایتی آمده که در شب قدر به فرشتگان امر شد تا به همراه جبرئیل و میکائیل از سدره المنتهی در 4 مکان یعنی کعبه، قبر رسولالله، طور سینا و بیتالمقدس هبوط کنند. همچنین در حدیث مشهور نبوی آمده که بیتالمقدس پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس اسلام و مسلمانان است.(11)
تقدس مسجدالاقصی در نزد خداوند
قدس از دیدگاه مسلمانان از جایگاه ویژه دینى، ملّى و قومى برخوردار است. از نظر مسلمانان، قدس سرزمینى است که درى از درهاى آسمان از آنجا باز مىشود و معراج از آن مکان براى پیامبر امکانپذیر شده است. از دیدگاه قرآن «معبد قدس» یک «مسجد» است و بُعد خضوع و خشوع در برابر حق در آنجا بحدّى است که به وجود آن مکان پاک و مسجد شریف اقصى، سرزمینهاى پیرامونى آن نیز مبارک و برکت یافته است؛ خداوند مىفرماید: «سُبحانَ الَّذِى اَسرى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بـارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایـتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر»(12)؛ پاک و منزّه آن خدایى است که شبى بندهاش را از مسجد حرام به مسجد اقصى که پیرامونش را مبارک قرار داده سیر داد تا به او از آیات خود بنمایانیم، چون خداوند شنوا و بینا است.
در این آیه، خداوند نام دو مکان را با تقدیس، تبرک و احترام یاد مى کند، ذکر این دو مکان شریف در کنار هم از یک راز و رمز الهى خبر مىدهد. خداوند بر معبد مقدس قدس نام مسجد مىنهد و آن را قرین مسجدالحرام قرار مىدهد، این نشان از تقدّس و ارزش آن دارد. خداوند ابراهیم و لوط را به این سرزمین مبارک رهنمون مىسازد تا عقیده توحیدى را از آنجا به همه جهان گسترش دهند. حضرت ابراهیم پس از سکونت در سرزمین مبارک قدس، به سوى حجاز حرکت مىکند و در آنجا بیتالله الحرام و خانه کعبه را بنا مىگذارد تا یک حلقه اتصال قدسى میان این دو مکان پدید آورد.
شگفت آنکه روزى حضرت ابراهیم(ع) از قدس به حجاز سیر مىکند و دیگر روز پیامبر خدا، فرزند آن فریادگر توحید و یکتاپرستى، از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سیر داده مىشود. از اینجا معلوم مى شود که ارتباط تنگاتنگ و استوارى میان این دو مکان مقدس برقرار است.
هویتیابی تمدنها با سرزمین
«سرزمین» براى همه ملتها، یک نقش بنیادین دارد. گاه این نقش تا آنجا افزایش مىیابد که جزو هویت فرهنگى آن ملّت به شمار مى آید و چنانچه آن جامعه را از «سرزمین» جدا کنیم، هویّت تاریخى فرهنگى خویش را از دست مىدهد.
بسیارى از تمدّنها و فرهنگها به زمینى شناخته مىشود که در آن شکل گرفته و به تکامل و شکوفایى دست یافتهاند. تمدنها از این رو به سرزمینها نسبت داده مى شود تا «هویت» پیدا کند. چنانکه مىگوییم تمدّن بابلى یا تمدن بینالنهرین.
چگونگى پیوند اقوام و تمدّنها به سرزمینها و نسبت این وابستگى موجب مىشود که تفاوتهاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعىاى در میان مردم پدید آید. برخى از مکانها، فضاها، زمانها و سرزمینها قداست مىیابد و به شکل «تابو» و محرمات خود را نشان مىدهد، به گونهاى که ورود به محدوده و حریم آن گناه بزرگ و بزه نابخشودنى به حساب آمده، مرتکب هتک حرمت را به سختترین کیفرها عذاب مىدهند و یا جانش را مىستانند.
سرزمین «قدس» و «بیتالمقدس» از جمله سرزمینها و اماکنى است که از قداست دینى و ملّى خاصّى برخوردار است؛ همه پیروان ادیان ابراهیمى آن را به دیده احترام مىنگرند و براى آن ارزش و قداستى ویژه قائل هستند؛ تا آنجا که نام سرزمین را به «قدس» همراه مىسازند تا همواره احترام و ارزش آن را در اذهان زنده دارند. این احترام از نظر قوم «یهودا» از یک ویژگى دیگرى نیز برخوردار است؛ آنان این سرزمین را یک «سرزمین ملّى» خویش نیز به حساب مىآورند و از این رو «هویت قومى و دینى» خویش را با این سرزمین آمیختهاند.
خداوند در قرآن مى فرماید: «زمانى که موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید… اى قوم من! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید و به عقب باز نگردید که زیانکار خواهید شد، گفتند: اى موسى! در آنجا مردمى زورمند هستند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نشویم، پس اگر از آنجا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد.»(13)
در این آیه خداوند، سرزمین فلسطین را سرزمین مقدس نامیده است، هرچند در آنجا مردمان زورمند و جبّار زندگى مى کردند و قوم موسى را که از مصر کوچ کرده بودند به آن سرزمین راه نمى دادند. این آیه به این نکتهاشاره دارد که این سرزمین از نظر «موسى و قوم او» مقدس بوده است و براى آن ارزش و اعتبار ویژهاى در حدّ حرمت و احترام قائل بودند.
پرسش این است که این قداست و احترام براى این سرزمین در اندیشه یهودیان از کجا آمده و ریشه در چه چیزى دارد؟ با آنکه این قوم براى بار نخست به این سرزمین وارد شدهاند و به ظاهر هیچ عُلقه و پیوندى میان آنها و سرزمینى که مى خواهند به آن وارد و به اشغال خود درآورند نیست.
اما با نگاهى به پیشینه تاریخى قوم موسى(ع) درمى یابیم که میان ایشان و سرزمین قدس نوعى پیوند ملى ـ دینى برقرار است.
قدس، جایگاه انبیا و مرکز تبلیغ توحید
مىدانیم که قوم موسى و اسباط دوازده گانه آن فرزندان یعقوب (اسرائیل(ع)) هستند و یعقوب فرزند اسحاق فرزند خلیل (ابو الانبیاء)(ع) است. حضرت ابراهیم پس از آنکه از ظلم و بیداد نمرود از شهر «اور» در بین النهرین مهاجرت و کوچ مىکند؛ به همراه سارا همسر و لوط پسرخالهاش به سوى سرزمینهاى پیرامون دریاى مدیترانه حرکت مىکنند و آن حضرت در سرزمین فلسطین ساکن مىشود.
خداوند براى نخستین بار، سرزمینى را که حضرت ابراهیم به آنجا هجرت مىکند به عنوان سرزمین مبارک مىستاید و مى فرماید: و َنَجَّینـاهُ ولوطًا اِلَى الاَرضِ الَّتى بـارَکنا فیها لِلعــالَمین.(14)، ما ابراهیم و لوط را نجات دادیم به سوى سرزمینى که آن را براى جهانیان مبارک گردانیده بودیم.
نکته جالب توجه در این آیه آن است که خداوند سرزمین را به عنوان مکانى که براى جهانیان مبارک قرار داده شده، توصیف میکند؛ بنابراین آیه نمىپذیرد که برکت زمین قدس ویژه یهودیان است. بلکه سرزمینى است که براى همه انسانها بلکه جهانیان برکت و خیر است.
علت و سبب برکت این سرزمین براى عموم جهانیان جز به این نیست که این سرزمین جایگاه پیامبران و مرکز دعوت به توحید و یکتاپرستى است. بنابراین قداست سرزمین قدس به جهت بُعد دینى آن است نه ملّى آن.
از دیدگاه قرآن قومیت و اعتبارات ملى و قومى ارزشى ندارد و آنچه موجب ارزش است دین، تقوا، توحید و یکتاپرستى است: «اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل داشته باشید. در حقیقت معیار ارجمندى شما در نزد خدا تقواست. پس ارجمندترین شما پرهیزکارترین شماست، بىگمان خداوند داناى آگاه است.(15)
بنابراین آنچه از دیدگاه خداوند موجب قداست و احترام مىشود ابعاد دینى قضیه است نه ابعاد قومى و ملى آن، آنطور که یهود پنداشتهاند؛ یهود بیشتر بر ابعاد ملى و قومى قضیه تکیه دارند و به ابعاد دینى آن توجه ندارند، چون اگر با معیار قداست دینى بنگریم، سرزمین قدس، قداست خاصى براى همه مؤمنان و دینداران جهان دارد و خاص قوم و دینى نیست؛ از سوى دیگر براى دانستن ارزش و قداست یک چیز در نزد دینى باید به میزان پایبندى آنان به ارزشهاى دینى و چگونگى برخورد اهل آن دین نسبت به موضوع نگاه شود.
در بینش یهودى، سرزمین قدس، ارض موعود است که در تورات بدان اشاره شده است و آنان در پى این مقصود همواره از هیچ کوششى فروگذار نکردهاند، با این همه هرگاه به آن مکان مقدس و مبارک درآمدند از هیچ کوششى در هتک حرمت و شکستن حرمتهاى آن نیز خوددارى نورزیدهاند و در آن سرزمین مقدس به سرکشى، نافرمانى و گناه پرداخته و حرمت هاى دینى را نقض کردهاند.
قرآن با توجه به نمونه اسرائیلى شیوه برخورد با مقدسات به یک سنت الهى اشاره مىکند که بیان آن ما را به حقایق پیرامون جایگاه «قدس» در قرآن و نیز در باورهاى یهودى و اسلامى رهنمون مى سازد.
منابع
1.مجمعالبیان، ذیل آیه 87 سوره بقره
2. اسراء، آیه 1
3. بقره، آیه 58
4. بقره، آیه 114
5. مائده، آیه 21
6. مائده ، آیه 23
7. ق، آیه 41
8. قصص ، آیه 30؛ اعراف، آیه 37؛ یونس، آیه 93؛ اسراء، آیه 104
9. بقره، آیه 61. در این آیه از آن به عنوان شهری نام شده است. تنوین گرفتن در اینجا نشان میدهد که مراد کشور مصر نیست که غیر منصرف است، بلکه شهری از شهرهاست که مراد همان بیتالمقدس است.
10.محمدبن جریر طبری، جامعالبیان فی تفسیر القرآن، ذیل بقره: 142ـ150، بیروت (بی تا)؛ حسن بن فضل طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ذیل بقره: 142ـ150؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ذیل بقره: 142ـ150.
11.ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، ج2، ص238، استانبول 1402/1982.
12. اسراء، آیه 1.
13. مائده، آیه 20 تا 22.
14.انبیاء ، آیه 21.
15. حجرات، آیه 13.